کاش که من هم ز شهیدان شوم
مثل شهید، اسوه ایمان شوم
در ره رهبر بدهم جان خود
یک نفس کوچک جانان شود
کاش که من هم ز شهیدان شوم
مثل شهید، اسوه ایمان شوم
در ره رهبر بدهم جان خود
یک نفس کوچک جانان شود
یک نیمه نگاه نیمه شعبانی کن
امروز مرا به دیده مهمانی کن
ای چشم خدا بیا مرا با چشمت
همسنگر آن یار خراسانی کن
سختی روزگار تو را مرد می کند
نومید مشو، یأس دلت سرد می کند
دانی رفاقت بین من و تو چیست؟
رأس یکی برای دیگری درد می کند
کیست استاد به ما حکم اطاعت دارد؟
تا خدا هست چه کس جای به طاعت دارد؟
چه نیاز است به استاد که مولا داریم!
او که بر جان و تن و روح ولایت دارد
ما همه پیرو شاگرد خمینی هستیم
آن امیری که به کف حکم شهادت دارد
دیگر استاد مجو چون همه شاگردانند
به نگاری که ز حق حکم نیابت دارد.
.
.
. اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای
کی شود در ره حق ما دم آخر بکشیم
عکس خود را به جنان یک تن بی سر بکشیم
باید این دیده خود وقف کسانی بکنیم
که محض نظری سوی خدا پر بکشیم
ز من دوری ولی قلبم میان جمع تان هست
نمایانی برایم قلبم من از روی تو مست
دلم بگرفته از دوری که بد تا می کنندم
خدا باشد گواه من که جانم در پی ات هست
باید همه، یکّه و تنها یکی یکی
راهی شویم، ز همین جا یکی یکی
از چه قدم به راه تباهی دوتا دوتا
پر میشود کاسه ی عقبا یکی یکی
وقتی که بی هوا به هوی راه میدهیم
طی می کنیم چه سهل گنه را یکی یکی
آسان مگیر حساب خودت را که می کنند
از بین ماست، مو جدا یکی یکی
فکر تمام لحظه ی عمرت مدام باش
محسوب میشوند تمامی آنها یکی یکی
چشم و زبان، تمام تنت را مراقبی!؟
آخر دهند گواهی دنیا یکی یکی
فکرت کجاست، فکر خدا یا که در زمین؟
نابود می شود تمامی دنیا یکی یکی
من را نبین برای خودت انتخاب کن
هر کس نوشت غایت خود را یکیک یکی
آخر رسد لحظه فراری که می کنند
مادر ز بچه، بچه ز بابا یکی یکی
آشوب میشود، وحشت تفتیده می شود
داد و فغان و بلوش و غوغا یکی یکی
اما رسد نوا که أین الحسینیون؟
دست چین می کند حضرت زهرا (س) یکی یکی
حالم از حالت درگیری یاران درگیر
دلم از قهقه مستانه ی شیطان درگیر
می کنم کور کسی را که به یارانم گفت
که به چشمان تو ابروی پریشان درگیر