پله پله تا ملاقات خدا

چند قطره بیت، برای اهل بیت

پله پله تا ملاقات خدا

چند قطره بیت، برای اهل بیت

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۱ مطلب با موضوع «اهل بیتی» ثبت شده است

۲۸
شهریور


باید نشینم از غم خوبان بریزم اشک

با حالتی حزین و فراوان بریزم اشک

در ماجرای گودی خونین قصه ای

در لابه لای تیغ و گلستان بریزم اشک

در بین ضجه های دلیرانه ی زنی

از روی تپه های بیابان بریزم اشک

در بین وعده گاه خدا با شهید خود

در انکسار سینه قرآن بریزم اشک

باید چو مادری که جوان داده زین عزا

با اختیار، بی سر و سامان بریزم اشک

اصلا برای هر غم و  هر غصه لازم است

در امتداد داروی درمان بریزم اشک

آن مسکنی که مایه تسکین سینه است

یک روضه خانه ایست که در آن بریزم اشک

اسلام زنده مانده به این وادی بکاء

خواهم شبیه پیر جماران بریزم اشک

تا در افق، ولایت پرچم شود بنا

پای رکاب میر خراسان بریزم اشک

دیروز کربلای من امروز سوریه است

باید برای غزه و لبنان بریزم اشک

بارانی است روز و شب چشم عاشقی

حکم حکومتی ست که اینسان بریزم اشک

دارم دگر برای خودم مشق می کنم

هر شب برای شاه شهیدان بریزم اشک



  • عروج آسمانی
۰۱
مرداد


دور خود چرخیدم اما باز از خود غافلم

خودشناسی هم نمی آید به فریاد دلم

کور شد چشمم ز فرط بار عصیان و خطا

کی شود طوف حریم روی مهدی حاصلم


  • عروج آسمانی
۰۱
مرداد
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • عروج آسمانی
۰۱
مرداد


بدون لطف تو دل با تو میهمان نشود

به یک نگاه تو دل راهی خزان نشود

صفای خانه هر دل حبیب می باشد

کسی برای دلم صاحب الزمان نشود


  • عروج آسمانی
۰۱
مرداد


مرا ببخش اگر که نخواندمت آقا

گناه کردم و صحرا کشاندمت آقا

بیا بیا و نیای من از زبان و عمل

چقدر بین دو راهی نشاندمت آقا!


  • عروج آسمانی
۰۱
مرداد


ز بس گناه نمودم زتو جدا شده ام

به غفلتی که اسیرم پر از بلا شده ام

دعای روز و شب من چرا نمی گیرد|!

خدا نکرده مگر تحبس الدعا شده ام|

نگاه فاطمی ات را ز من مگیر آقا

نگاه خود که بگیری دگر فنا شده ام

توان به چشم ندارم که روی تو بینم

ببین مرا که نبینی که بی وفا شده ام

خطا و غفلت من می کند تو را زخمی

خدا مرا ببخشد که بی حیا شده ام


  • عروج آسمانی
۰۱
مرداد


باز دلم تنگ شد از فاصله

فاصله از نور، و از قافله

قافله ی جان به کفان خدا

جان به کفان حرم کبریا

از حرم امن خدا غافلم

خسیته و درمانده و بی حاصلم

حاصل من، هیچ! ز بی همتی ست

همت من در بر بی غیرتی ست

غیرت من غیرت عباس (س) نیست

غیرت عباس (ع) به احساس نیست

دل، جهت و سو به ره من دهد

دل! که به حس آمده حق می خرد

ای گل لولاک، عزیز حسین (ع)

سیده ی زنان درین عالمین

دست من سوخته را هم بگیر

دست من مانده به راه فقیر

بی سر و سامان شده و خسته ام

چشم به اکرام شما بسته ام

یک نظرت قلب مرا می خرد

جان مرا تا به خدا می برد

ای که رضای تو رضای خدا

دست مرا گیر، برای خدا

تا که منم مثل تو کاری کنم

رهبر دین، مثل تو یاری کنم

خم بشود قامت من در برش

سرخ شود جسم من اندر رهش

ره بشود خون تنم بر جهان

بحق فرزند تو صاحب زمان (ع}


  • عروج آسمانی
۰۱
مرداد


بار دیگر جمعه ای دیگر گذشت

بار دیگر دیده ها بر در گذشت

باز مبحوس است این لبیک ما

او نیامد، بر دلم نشتر گذشت


  • عروج آسمانی
۰۱
مرداد


دلم گرفته ز دست دلم که بیمار است

به دست غفلت و پستی و غم گرفتار است

چه ها کشد گل زهرا (س) ز دست خاطی ها

خدا کند که نباشد کسی که سربار است


  • عروج آسمانی
۰۱
مرداد


ای آشناترین غریبه عالم تو را سلام

ای بی سپاه، امام دو عالم تو را سلام

صحرانشین ترین شه عالم به انجمن

تنهاترین ستاره ی مبهم تو را سلام


  • عروج آسمانی