جامانده ام
عکس شهیدو میبینمد دلم میگیره به خدا
آخه چرا جامونده ام از کاروان شهدا
از بس گناه کردم دیگه حقیر و بیچاره شدم
آی شهدا نظر کنین غافلم از حال خودم
آی شهدا خوب می دونین طاقت دنیا ندارم
سینه زنم من طاقت دوری زهرا (س) ندارم
دست منو هم بگیرین یه رمی نشون بدین
مثل حسینی ها منو تا پیش زهرا (س) ببرین
دلم داره پر عقده ی ماجراهای جنگ میشه
آی شهدا این دل من داره دوباره تنگ میشه
قلبم به سینه می زنه دلم پر از غصه شده
هوایی شلمچه و هویزه و فکه شده
یادش بخیر آی رفقا رفته بودیم طلائیه
تا خانقاه معرفت دوکوهه و دهلاویه
خدا کنه یه بار دیگه با راهیان نور بریم
از همه چیز و همه جا گذر کنیم و دور بشیم
خدا کنه یه بار دیگه مهمون شهدا بشیم
اونجا حسین حسین (ع) بگیم زوار کربلا بشیم
شنیدم اون روزا شما تو دریای عشق و جنون
برا اطاعت از ولی بی سر شدین و غرقه خون
اصل ولایت فقیه رمز سعادت شما
هر کی با سید علی نیست به خدا از خدا جداست
دلم می خواد تا جون دارم لبیک یا حسین بگم
مثل شما آی شهدا فدای رهبرم بشم
خدا کنه مثل شما عسل به کامم بکنن
جامونده هارو لایقِ فیض شهادت بکنن
اون لحظه جون دادنم زهرا (س) بیاد کنار من
سرم باشه رو چادرش مادر بشه قرار من
خدا کنه رو تن من بگن به صد شور و نوا
این گل پرپر آمده از سفر کرب و بلا
- ۹۲/۰۵/۰۱
سلام
شعر شما در قالب مثنوی هست.هر دو بیت این شعر را در یک بیت قرار می دادی بهتر نبود
از وزن شادی برای شعرتان استفاده کرده اید با توجه به مفهوم شعر این وزن(مفتعلن مفتعلن) مناسب نیست
ببخشیددر محضر شما بزرگواران بی ادبی می کنم ونظر می دهم.